••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِزِيَادِ ابْنِ أَبِيهِ- وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا- فِي كَلَامٍ طَوِيلٍ كَانَ بَيْنَهُمَا نَهَاهُ فِيهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ- . اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ- فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون زياد بن ابيه را به جای عبد اللَّه بن عباس، به فارس و شهرهای پيرامون آن حکومت داد، او را در دستور العمل طولانی از گرفتن ماليات تا به هنگام نهی فرمود) عدالت را بگستران، و از ستمکاری پرهيز کن، که ستم رعيّت را به آوارگی کشاند، و بيدادگری به مبارزه و شمشير می‌انجامد.
 
(سياسی، نظامی)






وَ قَالَ ع: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ
 

 و درود خدا بر او، فرمود: سخت‌ترين گناهان، گناهی است که گناهکار آن را سبک شمارد.
(اعتقادی)

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: الْعَيْنُ وِكَاءُ السَّهِ قال الرضي- و هذه من الاستعارات العجيبة- كأنه يشبه السه بالوعاء و العين بالوكاء- فإذا أطلق الوكاء لم ينضبط الوعاء- و هذا القول في الأشهر الأظهر من كلام النبي ص- و قد رواه قوم لأمير المؤمنين ع- و ذكر ذلك المبرد في كتاب المقتضب- في باب اللفظ بالحروف- و قد تكلمنا على هذه الاستعارة- في كتابنا الموسوم بمجازات الآثار النبوية


 و درود خدا بر او، فرمود: چشم، بند ظرف حوادث است. 
می‌گويم: «اين کلام امام عليه السّلام از استعاره‌های شگفت است، که نشستنگاه را به مشک، و چشم را به سربند آن تشبيه کرد، و آنگاه که بند گشوده شود آنچه در مشک است بيرون ريزد. مشهور است که اين سخن از پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم است، ولی عدّه‌ای آن را از امير المؤمنين عليه السّلام نقل کرده‌اند، اين حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده‌ايم.
(علمی)






 

وَ قَالَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ

و درود خدا بر او، فرمود: بر آنان فرمانروايی حاکم شد، که کارها را به پاداشت، و استقامت ورزيد، تا دين استوار شد.
(سياسی، اجتماعی) 

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 26 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اجتماعی,پند سیاسی,علمی,چشم,فرمانروا,دین, ساعت 14:46 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَداً يَجْرُونَ فِيهِ- وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ- ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ قال الرضي- و المرود هنا مفعل من الإرواد و هو الإمهال و الإظهار و هذا من أفصح الكلام و أغربه- فكأنه ع شبه المهلة التي هم فيها بالمضمار- الذي يجرون فيه إلى الغاية- فإذا بلغوا منقطعها انتقض نظامهم بعدها


 و درود خدا بر او، فرمود: بنی اميّه راه ملتی است که در آن می‌تازند، پس آنگاه که ميانشان اختلاف افتد کفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند. 
می‌گويم: «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معنای مهلت است و اين از فصيح ترين و زيباترين کلام است، گوئی امام عليه السّلام مهلت کوتاه بنی اميّه در حکومت را به ميدان مسابقه تشبيه کرده که مسابقه دهندگان به ترتيب در يک مسير مشخّص به سوی يک هدف به پيش می‌روند و آنگاه که به هدف رسيدند نظم آنها درهم شکسته می‌شود).
 (تاريخی، اجتماعی، سياسی)


 
 



وَ قَالَ ع فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ- هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ- مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ
 

و درود خدا بر او، فرمود: (در ستايش انصار فرمود) به خدا سوگند آنها اسلام را پروراندند، چونان مادری که فرزندش را بپروراند، با توانگری، با دست‌های بخشنده، و زبانهای برنده و گويا
(تاريخی، اجتماعی، سياسی) 

 


حکمت نهج البلاغه

 و قال ع الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: فقر و بی نيازی ما پس از عرضه شدن بر خدا آشکار خواهد شد.
 
(اعتقادی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع: مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ- حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّهِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: زبير همواره با ما بود تا آن که فرزند نامبارکش عبد اللَّه، پا به جوانی گذاشت.
(تاريخی، سياسی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 19 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,پند اقتصادی,پند تاریخی,پند سیاسی,فقر,بی نیازی,زبیر, ساعت 13:38 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ

 و درود خدا بر او، فرمود: خواب ديدن‌ها چه بسا تصميم‌های روز را نقش بر آب کرده است.
(علمی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع: الْوِلَايَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: فرمانروايی، ميدان مسابقه مردان است.
(سياسی)

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند علمی,پند سیاسی,خواب دیدن,تصمیم,فرمانروا,مسابقه مردان, ساعت 14:44 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ رُوِيَ أَنَّهُ ع كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ- فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ- فَقَالَ ع- إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا- فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ- فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ- فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ- قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ- فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ- فَقَالَ ع رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: (اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند که زنی زيبا از آنجا گذشت، حاضران ديده به آن زن دوختند. امام فرمود:) همانا ديدگان اين مردان به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده‌اند، هر گاه کسی از شما با نگاه به زنی به شگفتی آيد، با همسرش بياميزد که او نيز زنی چون زن وی باشد. (مردی از خوارج گفت: خدا اين کافر را بکشد چقدر فقه می‌داند مردم برای کشتن او برخاستند، امام فرمود) آرام باشيد، دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن از گناه.
 
(اخلاقی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع: كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: عقل تو را کفايت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد.
(علمی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ- لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا- فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا- وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا

 و درود خدا بر او، فرمود: (از امام معنی لا حول و لا قوّة الا بالله، را پرسيدند. پاسخ داد:) ما برابر خدا مالک چيزی نيستيم، و مالک چيزی نمی‌شويم جز آنچه او به ما بخشيده است، پس چون خدا چيزی به ما ببخشد که خود سزاوارتر است، وظايفی نيز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تکليف خود را از ما بر داشته است.
 
(علمی، تفسيری)
 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ- وَ قَدْ سَمِعَهُ يُرَاجِعُ الْمُغِيرَةَ بْنَ شُعْبَةَ كَلَاماً- دَعْهُ يَا عَمَّارُ- فَإِنَّهُ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ الدِّينِ إِلَّا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْيَا- وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ- لِيَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِراً لِسَقَطَاتِهِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (چون عمّار پسر ياسر با مغيرة بن شعبه بحث می‌کرد و پاسخ او را می‌داد، امام به او فرمود) ای عمّار مغيره را رها کن، زيرا او از دين به مقداری که او را به دنيا نزديک کند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشيده داشت، تا شبهات را بهانه لغزش‌های خود قرار دهد.
(اعتقادی، سياسی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: بسا سخن که از حمله مسلّحانه کارگرتر است.
 
(علمی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع كُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَيْهِ كَافٍ

 

و درود خدا بر او، فرمود: هر مقدار که قناعت کنی کافی است.
(اقتصادی، اخلاقی) 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 1 خرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اقتصادی,علمی,سخن,حمله مسلحانه,قناعت,مال,پول,دنیا, ساعت 16:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ- فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ- وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ- فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ- وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً- وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ- وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ- وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ- فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ- وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ- عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ- إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ- وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ- لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ- وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: (و همانند حکمت گذشته، سخن ديگری از امام نقل شد) گروهی، منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند، آنان تمامی خصلت‌های نيکو را در خود
گرد آورده‌اند. گروهی ديگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کاری نمی‌برند، پس چنين کسی دو خصلت از خصلت‌های نيکو را گرفته و ديگری را تباه کرده است. و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خويش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شريف‌تر است تباه ساخته‌اند و يک خصلت را به دست آورده‌اند. و بعضی ديگر منکر را با زبان و قل و دست رها ساخته‌اند که چنين کسی از آنان، مرده‌ای ميان زندگان است. 
و تمام کارهای نيکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌ای بر دريای موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزديک می‌کنند، و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روی حاکمی ستمکار است.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)
 
 
 
 
 
 
 


وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ- الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ- فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً- قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (از ابی جحيفه نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم که فرمود عليهم السّلام) اوّلين مرحله از جهاد که در آن باز می‌مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب‌هايتان می‌باشد، پس کسی که با قلب، معروفی را ستايش نکند، و منکری را انکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالای آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت.
(سياسی، نظامی، اخلاقی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ- يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ- وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ- وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ- اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ- بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ- كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود) ای جابر استواری دين و دنيا به چهار چيز است: عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سرباز نزند، و بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد، و فقيری که آخرت خود را به دنيا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نياورد، هر گاه بی‌نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد. ای جابر کسی که نعمت‌های فراوان خدا به او روی کرد، نيازهای فراوان مردم نيز به او روی آورد، پس اگر صاحب نعمتی حقوق واجب الهی را بپردازد، خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت‌ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودی کشاند.
 
(علمی، اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
وَ رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ- وَ كَانَ مِمَّنْ خَرَجَ لِقِتَالِ الْحَجَّاجِ مَعَ ابْنِ الْأَشْعَثِ- أَنَّهُ قَالَ فِيمَا كَانَ يَحُضُّ بِهِ النَّاسَ عَلَى الْجِهَادِ- إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ فِي الصَّالِحِينَ- وَ أَثَابَهُ ثَوَابَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ- يَقُولُ يَوْمَ لَقِينَا أَهْلَ الشَّامِ- أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ- إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ- وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ- فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ- وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ- وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ- وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ- لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى- فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى- وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (ابن جرير طبری در تاريخ خود از عبد الرحمن بن ابی ليلی فقيه نقل کرد، که برای مبارزه با حجّاج به کمک ابن اشعث برخاست، برای تشويق مردم گفت من از علی عليه السّلام «که خداوند درجاتش را در ميان صالحان بالا برد، و ثواب شهيدان و صدّيقان به او عطا فرمايد» در حالی که با شاميان رو برو شديم شنيدم که فرمود) ای مؤمنان» هر کس تجاوزی را بنگرد، و شاهد دعوت به منکری باشد، و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگی سالم داشته است، و هر کس با زبان آن را انکار کند پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلی برتر است، و آن کس که با شمشير به انکار بر خيزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او را رستگاری را يافته و نور يقين در دلش تابيده.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ- فَقَالَ لَهُ لِيَهْنِئْكَ الْفَارِسُ- فَقَالَ ع لَا تَقُلْ ذَلِكَ- وَ لَكِنْ قُلْ شَكَرْتَ الْوَاهِبَ- وَ بُورِكَ لَكَ فِي الْمَوْهُوبِ- وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: (در حضور امام، شخصی با اين عبارت، تولّد نوزادی را تبريک گفت «قدم دلاوری يکّه سوار مبارک باد» چنين مگو بلکه بگو: خدای بخشنده را شکرگزار، و نوزاد بخشيده بر تو مبارک، اميد که بزرگ شود و از نيکوکاری‌اش بهرمند گردی 
(اجتماعی، اخلاقی)
 
 
 
 
 
 

وَ بَنَى رَجُلٌ مِنْ عُمَّالِهِ بِنَاءً فَخْماً- فَقَالَ ع أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا- إِنَّ الْبِنَاءَ يَصِفُ لَكَ الْغِنَى
 
و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی يکی از کارگزاران امام خانه با شکوهی ساخت به او فرمود) سکّه‌های طلا و نقره سر بر آورده خود را آشکار ساختند، همانا ساختمان مجلّل بی‌نيازی و ثروتمندی تو را می‌رساند.
(اقتصادی، سياسی) 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ- يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ- وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ

 و درود خدا بر او، فرمود: مردم ستمکار را سه نشان است: با سرکشی به ما فوق خود ستم روا دارد، و به زيردستان خود با زور و چيرگی ستم می‌کند، و ستمکاران را ياری می‌دهد
 
(سياسی، اجتماعی، اخلاقی)
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ- وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الرَّخَاءُ

 

و درود خدا بر او، فرمود: چون سختی‌ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
(معنوی) 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 10 ارديبهشت 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,معنوی,نشانه ستمکار,مافوق,زیردست,یاری دهنده,نهایت سختی,گشایش, ساعت 14:47 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْغِنَى الْأَكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ

 و درود خدا بر او، فرمود: برترين بی‌نيازی و دارايی، نوميدی است از آنچه در دست مردم است.
 
(اخلاق اجتماعی)
 
 
 
 
 
 


وَ قَالَ ع الْأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ- وَ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ- وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ- سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِيبُهُمْ مُتَكَلِّفٌ- يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً- يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ- وَ يَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ- وَ تَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: گفتارها نگهداری می‌شود، و نهان‌ها آشکار، و هر کسی در گرو اعمال خويش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت‌هايند جز آن را که خدا نگهدارد، در خواست کنندگانشان مردم آزار، و پاسخگويان به زحمت و رنج دچارند، و آن کس که در انديشه از همه برتر است با اندک خشنودی يا خشمی از رأی خود باز می‌گردد. و آن کس که از همه استوارتر است از نيم نگاهی ناراحت شود يا کلمه‌ای او را دگرگون سازد.
(سياسی، علمی)

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى

و درود خدا بر او، فرمود: پاکدامنی زيور تهيدستی، و شکرگزاری زيور بی‌نيازی (ثروتمندی) است.
 
(اخلاقی، اقتصادی) 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ- أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ

 

و درود خدا بر او، فرمود: روز انتقام گرفتن از ظالم سخت‌تر از ستمکاری بر مظلوم است.
(سياسی) 

 

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً

و درود خدا بر او، فرمود: عمری که خدا از فرزند آدم پوزش را می‌پذيرد شصت سال است.
 
(معنوی) 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ- وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: پيروز نشد آن کس که گناه بر او چيرگی يافت، و آن کس که با بدی پيروز شد شکست خورده است.
(سياسی، اخلاقی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در جمعه 29 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,معنوی,پوزش,فرزند آدم,گناه,پیروز,شکست خورده, ساعت 14:26 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ- فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ

 و درود خدا بر او، فرمود: از نافرمانی خدا در خلوت‌ها بپرهيزيد، زيرا همان که گواه است، داوری کند.
 
(اعتقادی، اخلاقی، تربيتی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ- إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ- إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيباً

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (آنگاه که خبر کشته شدن محمد بن ابی بکر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او، به اندازه شادی شاميان است، جز آن که از آنان يک دشمن، و از ما يک دوست کم شد.
(سياسی)

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ رُوِيَ: أَنَّهُ ع لَمَّا وَرَدَ الْكُوفَةَ- قَادِماً مِنْ صِفِّينَ مَرَّ بِالشِّبَامِيِّينَ- فَسَمِعَ بُكَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّينَ- وَ خَرَجَ إِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الشِّبَامِيِّ- وَ كَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ ع لَهُ- أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ- أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ- وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ- فَقَالَ ع ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي- فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی امام از جنگ صفّين باز می‌گشت به محلّه شباميان رسيد، آواز گريه زنان بر کشتگان جنگ را شنيد، ناگاه حرب بن شرحبيل شبامی بزرگ قبيله شباميان خدمت امام رسيد به او فرمود) آيا آن گونه که می‌شنوم، زنان شما بر شما چيره شده‌اند چرا آنان را از گريه و زاری باز نمی‌داريد (حرب پياده و امام سوار بر اسب می‌رفتند، به او فرمود) باز گرد، که پياده رفتن رييس قبيله‌ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مؤمن است.
 
(سياسی، اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ- بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ- فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ- غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي- وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ

 

و درود خدا بر او، فرمود: (در جنگ نهروان هنگامی که از کنار کشتگان خوارج می‌گذشت فرمود) بدا به حال شما آن که شما را فريب داد به شما زيان رساند. (پرسيدند چه کسی آنان را فريفت، ای امير المؤمنين عليه السّلام فرمود) شيطان گمراه کننده، و نفسی که به بدی فرمان می‌دهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ايشان آماده کرد، و به آنان وعده پيروزی داد، و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان کرد.
(سياسی، اعتقادی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ- سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً- فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ- وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی مسئله پيچيده‌ای سؤال کرد، فرمود) برای فهميدن بپرس، نه برای آزار دادن، که نادان آموزش گيرنده، همانند داناست، و همانا دانای بی‌انصاف چون نادان بهانه جو است.
 
(علمی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ- وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْ‏ءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ- لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (عبد اللّه بن عباس در مسئله‌ای نظر داد که امام آن را قبول نداشت و فرمود) بر تو است که رأی خود را به من بگويی، و من بايد پيرامون آن بينديشم،
آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت کنی.
(سياسی، اجتماعی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 26 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اجتماعی,پند سیاسی,علمی,سوال پیچیده,نادان,دانا,عبدالله بن عباس,اطاعت, ساعت 15:3 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ- فَقَالَ ع مَا لَقِيتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ قال الرضي- يومئ بذلك إلى تمكن هيبته في القلوب

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند، با کدام نيرو بر حريفان خود پيروز شدی فرمود) کسی را نديدم جز آن که مرا در شکست خود ياری می‌داد 
می‌گويم: (امام به اين نکته اشاره کرد که هيبت و ترس او در دل‌ها جای می‌گرفت)
 
(سياسی، نظامی) 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ- فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ- فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ- مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ

 

و درود خدا بر او، فرمود: (به پسرش محمد حنفيّه سفارش کرد) ای فرزند من از تهيدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دين انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنی است.
(اقتصادی)

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 25 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند سیاسی,پند نظامی,اعتقادی,جنگ,پیروزی,هیبت,ترس,محمد حنیفه,تهیدستی,فقر,دین,عقل,عامل دشمنی, ساعت 14:8 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ

قال الرضي و معنى ذلك أن المؤمنين يتبعونني- و الفجار يتبعون المال- كما تتبع النحل يعسوبها و هو رئيسها

 

 و درود خدا بر او، فرمود: من پيشوای مؤمنان، و مال، پيشوای تبهکاران است. 
می‌گويم: (معنای سخن امام اين است که مؤمنان از من پيروی می‌کنند و بدکاران پيرو مال می‌باشند آنگونه که زنبوران عسل از رئيس خود اطاعت دارند)
 
(اعتقادی، اقتصادی)
 
 
 
 
 


وَ قَالَ لَهُ بَعْضُ الْيَهُودِ- مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ- فَقَالَ ع لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ- وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ- حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ- اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

 

و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی يهودی به امام گفت: هنوز پيامبرتان را دفن نکرده، در باره‌اش اختلاف کرديد، امام فرمود:) ما در باره آنچه که از او رسيده اختلاف کرديم، نه در خود او، امّا شما يهوديان، هنوز پای شما پس از نجات از دريای نيل خشک نشده بود که به پيامبرتان گفتيد: «برای ما خدايی بساز، چنانکه بت پرستان خدايی دارند» و پيامبر شما گفت: «شما مردمی نادانيد»
(اعتقادی، سياسی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ- فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ

 و درود خدا بر او، فرمود: سنگ را از همان جايی که دشمن پرت کرده، باز گردانيد، که شر را جز شر پاسخی نيست.
 (سياسی، اخلاقی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لِكَاتِبِهِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ- أَلِقْ دَوَاتَكَ وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ- وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ- فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: (به نويسنده خود عبيد اللّه بن ابی رافع دستور داد) در دوات، ليقه بينداز، نوک قلم را بلند گير، ميان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزديک به يکديگر بنويس، که اين شيوه برای زيبايی خط بهتر است.
(علمی، هنری)

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ سُئِلَ ع كَيْفَ يُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى كَثْرَتِهِمْ- فَقَالَ ع كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ- فَقِيلَ كَيْفَ يُحَاسِبُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ- فَقَالَ ع كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند چگونه خدا با فراوانی انسان‌ها به حسابشان رسيدگی می‌کند پاسخ داد:) آن چنانکه با فراوانی آنان روزيشان می‌دهد (و باز پرسيدند چگونه به حساب انسان‌ها رسيدگی می‌کند که او را نمی‌بينند فرمود) همان گونه که آنان را روزی می‌دهد و او را نمی‌بينند
 (اعتقادی) 
 
 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ- وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: فرستاده تو بيانگر ميزان عقل تو، و نامه تو گوياترين سخنگوی تو است.
(اجتماعی، سياسی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در شنبه 16 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اجتماعی,پند سیاسی,اعتقادی,حساب,روزی,نامه,فرستاده,, ساعت 13:15 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ- وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ- وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که در دشمنی زياده روی کند گناهکار، و آن کس که در دشمنی کوتاهی‌ کند ستمکار است، و هر کس که بی‌دليل دشمنی کند نمی‌تواند با تقوا باشد
 
(اخلاقی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ- حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِيَةَ
 

 و درود خدا بر او، فرمود: آنچه که بين من و خدا نارواست اگر انجام دهم و مهلت دو رکعت نماز داشته باشم که از خدا عافيت طلبم، مرا اندوهگين نخواهد ساخت.
(اعتقادی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در جمعه 15 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اعتقادی,دشمنی,زیاده روی,کوتاهی,بی دلیل,گناه,نماز,توبه,عافیت, ساعت 13:23 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَةِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ- فَقَالَ ع مَسِيرَةُ يَوْمٍ لِلشَّمْسِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (از فاصله ميان مشرق و مغرب پرسيدند، فرمود:) به اندازه يک روز رفتن خورشيد.

(علمی)

 

 

 

وَ قَالَ ع أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ

- فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ- وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ- وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ- وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ

 و درود خدا بر او، فرمود: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته‌اند، امّا دوستانت: دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است، و امّا دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.

(اخلاقی اجتماعی، سياسی)

 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 13 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی اجتماعی,پند سیاسی,علمی,مشرق,مغرب,خورشید,دوست,دشمن, ساعت 19:10 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع كُلُّ مُعَاجَلٍ يَسْأَلُ الْإِنْظَارَ- وَ كُلُّ مُؤَجَّلٍ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ

 و درود خدا بر او، فرمود: آنان که وقتشان پايان يافته خواستار مهلتند، و آنان که مهلت دارند کوتاهی می‌ورزند.

(اخلاقی)

 

 

 

 

وَ قَالَ ع مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ- إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: مردم چيزی را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدی را برای او تدارک ديد.

(سياسی، اجتماعی)

 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در جمعه 8 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,آخرت,مهلت,روزگار, ساعت 17:11 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع جَاهِلُكُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُكُمْ مُسَوِّفٌ

و درود خدا بر او، فرمود: جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و کوتاهی ورزند.
(اجتماعی، سياسی) 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِينَ

 

و درود خدا بر او، فرمود: دانش، راه عذر تراشی بهانه جويان را بسته است.
(علمی، اخلاقی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 7 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,علمی,جاهل,آگاهان,تن پرور,دانش, ساعت 15:12 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا- عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا- وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا- عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا

 و درود خدا بر او، فرمود: در دوستی با دوست مدارا کن، شايد روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نيز مدارا کن، زيرا شايد روزی دوست تو گردد.
(اخلاق اجتماعی، سياسی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ- عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا- قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ- يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ- فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ- وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا- فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَلٍ- فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً- فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ- لَا يَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ

 

و درود خدا بر او، فرمود: مردم در دنيا دو دسته‌اند، يکی آن کس که در دنيا برای دنيا کار کرد، و دنيا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خويش از تهيدستی هراسان، و از تهيدستی خويش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود ديگران از دست می‌دهد. و ديگری آن که در دنيا برای آخرت کار می‌کند، و نعمت‌های دنيا نيز بدون تلاش به او روی می‌آورد، پس بهره هر دو جهان را چشيده، و مالک هر دو جهان می‌گردد، و با آبرومندی در پيشگاه خدا صبح می‌کند، و حاجتی را از خدا درخواست نمی‌کند جز آن که روا می‌گردد.
(اعتقادی، اخلاقی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 27 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اعتقادی,اخلاق اجتماعی,دوست,دشمن,مدارا,مردم دنیا,آخرت, ساعت 11:27 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قِيلَ إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ- أَ تَرَانِي أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ كَانُوا عَلَى ضَلَالَةٍ- فَقَالَ ع يَا حَارِثُ إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ- إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ- وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ- فَقَالَ الْحَارِثُ- فَإِنِّي أَعْتَزِلُ مَعَ سَعِيدِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ- فَقَالَ ع إِنَّ سَعِيداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ يَنْصُرَا الْحَقَّ- وَ لَمْ يَخْذُلَا الْبَاطِلَ

و درود خدا بر او، فرمود: (حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پنداری که من اصحاب جمل را گمراه می‌دانم چنين نيست، امام فرمود) ای حارث تو زير پای خود را ديدی، امّا به پيرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می‌باشند و باطل را نيز نشناختی تا باطل گرايان را بدانی. (حارث گفت: من و سعد بن مالک، و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار می‌رويم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را ياری کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
(اعتقادی) 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع صَاحِبُ السُّلْطَانِ كَرَاكِبِ الْأَسَدِ- يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: همنشين پادشاه، شير سواری را ماند که ديگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود می‌داند که در جای خطرناکی قرار گرفته است.
(سياسی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصْحَابِ مُعَاوِيَةَ عَلَى الْأَنْبَارِ- فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِياً حَتَّى أَتَى النُّخَيْلَةَ- وَ أَدْرَكَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا- يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَحْنُ نَكْفِيكَهُمْ- فَقَالَ مَا تَكْفُونَنِي أَنْفُسَكُمْ- فَكَيْفَ تَكْفُونَنِي غَيْرَكُمْ- إِنْ كَانَتِ الرَّعَايَا قَبْلِي لَتَشْكُو حَيْفَ رُعَاتِهَا- وَ إِنَّنِي الْيَوْمَ لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي- كَأَنَّنِي الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ- أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُفلما قال ع هذا القول في كلام طويل- قد ذكرنا مختاره في جملة الخطب- تقدم إليه رجلان من أصحابه- فقال أحدهما إني لا أملك إلا نفسي و أخي- فمر بأمرك يا أمير المؤمنين ننقد له- فقال ع وَ أَيْنَ تَقَعَانِ مِمَّا أُرِيدُ

 

و درود خدا بر او، فرمود: (آن هنگام که تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامی کوفه «نخيله» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای امير مؤمنان ما آنان را کفايت می‌کنيم، فرمود) شما از انجام کار خود درمانده‌ايد چگونه کار ديگری را برايم کفايت می‌کنيد اگر رعايای پيش از من از ستم حاکمان می‌ناليدند، امروز من از رعيّت خود می‌نالم، گويی من پيرو، و آنان حکمرانند، يا من محکوم و آنان فرمانروايانند. وقتی سخن امام در يک سخنرانی طولانی که برخی از آن را در ضمن خطبه‌های گذشته آورديم، به اينجا رسيد. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يکی گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، ای امير المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من می‌خواهم کجا
(سياسی، تاريخی) 

 

 
+ نوشته شده در جمعه 23 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند تاریخی,پند سیاسی,معاویه,پادگان نظامی نخلیه,, ساعت 14:49 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ- وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: وفاداری با خيانتکاران نزد خدا نوعی خيانت، و خيانت به خيانتکاران نزد خدا وفاداری است.
 
(اخلاقی اجتماعی، سياسی)
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ- وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ- وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ- وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ قال الرضي- و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم- إلا أن فيه هاهنا زيادة جيدة مفيدة

 

 و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پياپی خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده‌پوشی خدا او را مغرور سازد، و با ستايش مردم فريب خورد، و خدا هيچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمايش قرار نداد. 
می‌گويم: (اين سخن امام عليه السّلام در کلمات گذشته آمده بود، امّا چون در اينجا عبارات زيبا و مفيدی اضافه بر گذشته وجود داشت آن را نقل کردم). 
بخش حکمت‌های شگفتی‌آور از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام 
(در اين فصل برخی از سخنان برگزيده شگفتی‌آور امام را می‌آوريم که احتياج به تفسير و تحليل دارد). 
1- روايتی از امام 
اشاره به ظهور امام زمان عليه السّلام 
چون آنگونه شود، پيشوای دين قيام کند، پس مسلمانان پيرامون او چونان ابر پاييزی گرد آيند. 
(«يعسوب» يعنی بزرگ مسلمانان، و «قزع» يعنی ابرهای پاييزی) 
2- روايتی ديگر از امام 
سخنوری 
اين سخنران، زبردست ماهری است. 
(«شحشح» يعنی مهارت دارد، به کسی که خوب حرف می‌زند يا خوب راه می‌رود گويند، ولی در موارد ديگر «شحشح» يعنی فردی بخيل) 
3- روايتی ديگر از امام 
پرهيز از دشمنی کردن 
دشمنی، رنج‌ها و سختی‌هايی هلاک کننده دارد. 
(«قحم» يعنی مهلکه‌ها، زيرا دشمنی آنان را به هلاکت می‌رساند، و به معنی سختی‌ها نيز آمده که می‌گويند «قحمة الاعراب»، يعنی روزگار سختی و گرسنگی عرب‌ها به گونه‌ای که اموالشان تمام می‌شود، و معنی «تقحّم» همين است که می‌گويند خشکسالی روستاييان را به سرزمين‌های سبز و آباد کشانده است). 
4- روايتی ديگر از امام 
سرپرستی زنان 
چون زنان بالغ شوند، خويشاوندان پدری برای سرپرستی آنان سزاوارترند. 
منظور از «نصّ» آخرين درجه هر چيز است، مانند «نصّ» در سير، که به معنی آخرين مرحله توانايی مرکب است، هنگامی که می‌گوييم، «نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از کسی بشود که آنچه می‌داند بيان کند، بنا بر اين «نصّ الحقاق» بمعنی رسيدن به مرحله بلوغ است که پايان دوره کودکی است، اين جمله از فصيح‌ترين کنايات و شگفت آورترين آنها است، منظور امام اين است، هنگامی که زنان باين مرحله برسند «عصبه»: مردان خويشاوند پدری که محرم آنان هستند، مانند برادر، و عمو، به حمايت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنين در انتخاب همسر برای آنها، و منظور از حقاق مخالفت و درگيری مادر، با عصبه، در مورد اين زن است، به طوری که هر کدام به ديگری می‌گويد: من از تو احقّ هستم، گفته می‌شود:
«حاققته حقاقا» بمعنی رشد عقلی است، يعنی به مرحله‌ای برسد که حقوق و احکام در باره او اجرا شود، اما آن کس که نصّ الحقائق نقل کرده منظورش از حقايق، جمع «حقيقت» است. اين بود معنايی که «ابو عبيد قاسم بن سلام» برای اين جمله کرده است، اما نظر من اين است که منظور از «نصّ الحقاق» اين است که زن به مرحله‌ای برسد که جائز باشد تزويج کند، و اختياردار حقوق خود شود، اين در حقيقت تشبيه به «حقاق» در شتر است چرا که «حقاق» جمع حقّه و «حق» است به معنی شتری که سه سالش تمام و آماده بهره‌برداری است. «حقائق» نيز جمع حقّه است، بنا بر اين هر دو تعبير به يک معنی باز می‌گردد، هر چند معنی دوم به روش عرب شبيه‌تر است. 
5- روايتی ديگر از امام 
تأثير ايمان در روح 
ايمان نقطه‌ای نورانی در قلب پديد آورد که هر چه ايمان رشد کند آن نيز فزونی يابد. 
(لمظة نقطه سياه يا سفيد است، می‌گويند فرس المظ، يعنی اسبی که در لب او نقطه سپيدی باشد) 
6- روايتی ديگر از امام 
ضرورت پرداخت زکات 
هر گاه انسان طلبی دارد که نمی‌داند وصول می‌شود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زکات آن را برای سالی که گذشته، بپردازد. 
می‌گويم: (بنا بر اين «دين ظنون» آن است که طلب کار نمی‌داند آيا می‌تواند از بدهکار وصول کند يا نه گويا طلب کار در حال ظنّ و گمان است، گاهی اميد دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی اميد دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی نه، اين از فصيح‌ترين سخنان است، همچنين هر کاری که طالب آن هستی و نمی‌دانی در چه موضعی نسبت به آن خواهی بود، آن را «ظنون» گويند. و گفته اعشی شاعر عرب از همين باب است، آنجا که می‌گويد: «چاهی که معلوم نيست آب دارد يا نه، و از محلی که باران گير باشد دور است، نمی‌شود آن را همچون فرات، که پر از آب است، و کشتی و شناگر ماهر را از پا در می‌آورد، قرار داد» «جدّ» چاه قديمی بيابانی را گويند، و ظنون آن است که معلوم نيست آب دارد يا نه). 
7- روايتی ديگر از امام 
(وقتی لشکری را در راه جنگ مشايعت می‌کرد فرمود) 
اخلاق نظامی 
تا می‌توانيد از زنان دوری کنيد 
می گويم: (معنی اين سخن آن که از ياد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض کنيد، و از نزديکی با آنان امتناع ورزيد، چه اينکه اين کار بازوان حميّت را سست، و در تصميم شما خلل ايجاد می‌نمايد، و از حرکت سريع، و کوشش در جنگ باز می‌دارد، هر کس که از چيزی امتناع ورزد گفته می‌شود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنی کسی است که از خوردن و آشاميدن امتناع می‌ورزد). 
8- روايتی ديگر از امام 
اميد به پيروزی 
مسلمان چونان تيراندازی ماهری است که انتظار دارد، در همان نخستين تيراندازی پيروز گردد. 
می‌گويم: (ياسرون، کسانی هستند که با تيرها بر سر شتری مسابقه می‌دهند، و فالج، يعنی چيره دست پيروز، می‌گويند. قد فلج عليهم و فلجهم. يعنی بر آنان پيروز شدند، و آنان را مغلوب کردند، و راجز می‌گويد: چيره دستی را ديدم که پيروز شد.) 
9- روايتی ديگر از امام 
جهاد پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم 
هر گاه آتش جنگ شعله می‌کشيد، ما به رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم پناه می‌برديم، که در آن لحظه کسی از ما همانند پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم به دشمن نزديک‌تر نبود. 
(وقتی ترس از دشمن بزرگ می‌نمود، و جنگ به گونه‌ای می‌شد که گويا جنگجويان را می‌خواهد در کام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر پناهنده می‌شدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسيله او نصرت و پيروزی را بر آنان نازل فرمايد، و در سايه آن حضرت ايمن گردند، اما جمله 
«اذا احمرّ البأس» 
کنايه از شدّت کارزار است. در اين باره سخنان متعدّدی گفته شده که بهترين آنها اينکه امام داغی جنگ را به شعله‌های سوزان آتش تشبيه کرده است، و از چيزهايی که اين نظر را تقويت می‌کند، سخن پيامبر در جنگ حنين است، هنگامی که نبرد سخت شد و شمشير زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده کرد فرمود: 
«الآن حمی الوطيس» 
اکنون تنور جنگ داغ شد، «وطيس» تنور آتش است، بنا بر اين رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم داغی و گرمی جنگ را به افروختگی و شدّت شعله‌وری آتش تشبيه فرموده است).
(اعتقادی، معنوی)

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ كَانَ ع يَقُولُ: أَحْلِفُوا الظَّالِمَ إِذَا أَرَدْتُمْ يَمِينَهُ- بِأَنَّهُ بَرِي‏ءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ- فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا كَاذِباً عُوجِلَ- الْعُقُوبَةَ وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمْ يُعَاجَلْ- لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى

 و درود خدا بر او، فرمود: آنگاه که خواستيد ستمکاری را سوگند دهيد از او بخواهيد که بگويد (از جنبش و نيروی الهی بيزار است» زيرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بيزاری، در کيفر او شتاب شود، امّا اگر در سوگند خود بگويد «به خدايی که جز او خدايی نيست» در کيفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به يگانگی ياد کرد.
(سياسی، اعتقادی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع يَا ابْنَ آدَمَ كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ- فِي مَالِكَ وَ اعْمَلْ فِيهِ مَا تُؤْثِرُ أَنْ يُعْمَلَ فِيهِ مِنْ بَعْدِكَ
 
و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم خودت وصیّ مال خويش باش، امروز به گونه‌ای عمل کن که دوست داری پس از مرگت عمل کنند.
(اقتصادی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 19 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اقتصادی,پند سیاسی,اعتقادی,ستمکار,کیفر,سوگند,آدم,ارث,وصی,مال, ساعت 13:0 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ- أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ

 و درود خدا بر او، فرمود: روزی که ستمديده از ستمکار انتقام کشد، سخت‌تر از روزی است که ستمکار بر او ستم روا می‌داشت.
(سياسی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ- وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترس هر چند اندک، و ميان خود و
خدا پرده‌ای قرار ده هر چند نازک
(اخلاقی، اعتقادی)

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 13 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اعتقادی,ستمدیده,ستمکار,خدا ترسی, ساعت 11:29 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ- وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ

 و درود خدا بر او، فرمود: هر کس تن به سستی دهد، حقوق را پايمال کند، و هر کس سخن چين را پيروی کند دوستی را به نابودی کشاند.
(اخلاقی، اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا
قال الرضي- و يروى هذا الكلام عن النبي ص- و لا عجب أن يشتبه الكلامان- لأن مستقاهما من قليب و مفرغهما من ذنوب

 و درود خدا بر او، فرمود: سنگ غصبی در بنای خانه، مايه ويران شدن آن است. 
 
(اين سخن از رسول خدا نقل شده است، و اينکه سخن پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم و علی عليه السّلام شبيه يکديگرند جای شگفتی نيست برای اينکه هر دو از يک جا سر چشمه گرفته و در دو ظرف ريخته شده است).
(اقتصادی، سياسی)

 

+ نوشته شده در دو شنبه 12 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,اقتصادی,حقوق,سخن چین,دوستی,مال غصبی, ساعت 13:46 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِابْنِهِ الْحَسَنِ- ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ- فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: (به فرزندش امام مجتبی عليه السّلام فرمود) کسی را به پيکار دعوت نکن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذير، زيرا آغازگر پيکار تجاوزکار، و تجاوزکار شکست خورده است.
 (اخلاق اجتماعی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ- الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ- فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً
لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا- وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا- وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَعْرِضُ لَهَا

 

و درود خدا بر او، فرمود: برخی از نيکوترين خلق و خوی زنان، زشت‌ترين اخلاق مردان است، مانند، تکبّر، ترس، بخل، هر گاه زنی متکبّر باشد، بيگانه را به حريم خود راه نمی‌دهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می‌کند، و چون ترسان باشد از هر چيزی که به آبروی او زيان رساند فاصله می‌گيرد.
(اخلاقی، علمی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ

 و درود خدا بر او، فرمود: بدترين توشه برای قيامت، ستم بر بندگان است.
(اخلاقی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: خود را به بی‌خبری نماياندن از بهترين کارهای بزرگواران است.
(اخلاقی، اجتماعی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در شنبه 3 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,بدترین توشه قیامت,ستم,بی خبری,بزرگواران, ساعت 14:3 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ

 و درود خدا بر او، فرمود: اختلاف نابود کننده انديشه است.
(اخلاقی، سياسی)
 
 
 
  

وَ قَالَ ع مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که به نوايی رسيد تجاوزکار شد.
(اخلاقی، سياسی)

 

 

 

 
+ نوشته شده در چهار شنبه 30 بهمن 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اختلاف,نابود کننده اندیشه,تجاوزکار, ساعت 18:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا- عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا- وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ- وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ- وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ

 و درود خدا بر او، فرمود: دنيا پس از سرکشی، به ما روی می‌کند، چونان شتر مادّه بد خو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس اين آيه را خواند) «و اراده کرديم که بر مستضعفين زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومت‌ها گردانيم»
(اعتقادی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً- وَ كَمَّشَ فِي مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ- وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ- وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ

 

و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترسيد، ترسيدن انسان وارسته‌ای که دامن به کمر زده و خود را آماده کرده، و در بهره بردن از فرصت‌ها کوشيده، و هراسان در اطاعت خدا تلاش کرده، و در دنيای زودگذر، و پايان زندگی و عاقبت کار، بدرستی انديشيده است.
(اخلاقی، تربيتی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

    وَ قَالَ ع إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ- فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ-

وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: با هر انسانی دو فرشته است که او را حفظ می‌کنند، و چون تقدير الهی فرا رسد، تنهايش می‌گذارند، که همانا زمان عمر انسان، سپری نگهدارنده است.
 (اعتقادی، معنوی)
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ- نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ- لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ- وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ
  

و درود خدا بر او، فرمود: (طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو بيعت کرديم که ما در حکومت شريک تو باشيم، فرمود) نه هرگز بلکه شما در نيرو بخشيدن، و ياری خواستن شرکت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانی و درماندگی در سختی‌ها.
(سياسی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ- فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ

 و درود خدا بر او، فرمود: اين دل‌ها همانند تن‌ها خسته می‌شوند، برای نشاط آن به سخنان تازه حکيمانه روی بياوريد.
 (اخلاقی، علمی)
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ- كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی شنيد که خوارج می‌گويند، حکومت فقط از آن خداست.) سخن حقّی است که از آن اراده باطل دارند.
(اعتقادی، سياسی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 21 بهمن 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,علمی,دل,تن,خسته,سخنان حکیمانه,خوارج,حکومت,خدا,سخن حق,اراده باطل, ساعت 14:47 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِّبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي

و درود خدا بر او، فرمود: هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند، و هرگز گمراه نشدم، و کسی به وسيله من گمراه نشده است.
 (اخلاقی) 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لِلظَّالِمِ الْبَادِي غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: آغاز کننده ستم، در قيامت انگشت به دندان می‌گزد.
  (اخلاقی، سياسی)

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,دروغ,گمراه,آغاز کننده ستم,قیامت,انگشت به دهان, ساعت 11:17 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلَّا كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلَالَةً

 و درود خدا بر او، فرمود: دو دعوت به اختلاف نرسد جز اين که يکی باطل باشد.
(اخلاقی، سياسی)
 
 
 
  
 

وَ قَالَ ع مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ
 
و درود خدا بر او، فرمود: از روزی که حق برای من نمايان شد، هرگز دچار ترديد نشدم.
(اعتقادی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 14 بهمن 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اعتقادی,دعوت,باطل,حق,تردید, ساعت 15:8 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع ازْجُرِ الْمُسِي‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ

 و درود خدا بر او، فرمود: بدکار را با پاداش دادن به نيکوکار آزار ده
(اخلاق اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ
 
و درود خدا بر او، فرمود: بدی را از سينه ديگران، با کندن آن از سينه خود، ريشه کن نما
(اخلاقی، سياسی، اجتماعی) 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ

 و درود خدا بر او، فرمود: فقر مرگ بزرگ است.
(اقتصادی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: رعايت حق کسی که او حقش را محترم نمی‌شمارد نوعی بردگی است.
(اخلاقی، سياسی، اجتماعی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 بهمن 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,اقتصادی,فقر,مرگ بزرگ,حق,بردگی, ساعت 14:49 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ- وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: هر کس خود رأی شد به هلاکت رسيد، و هر کس با ديگران مشورت کرد، در عقل‌های آنان شريک شد.
 (اخلاقی، سياسی، اجتماعی) 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ
 
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که راز خود را پنهان دارد، اختيار آن در دست اوست.
(اخلاقی، سياسی) 

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 1 بهمن 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,خود رایی,هلاکت,مشورت,عقل,راز, ساعت 14:13 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ- فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ

و درود خدا بر او، فرمود: کسی که خود را در جايگاه تهمت قرار داد، نبايد جز خود را نکوهش کند.
(اخلاق اجتماعی) 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: هر کس قدرت به دست آورد، زورگويی دارد.
(اخلاقی ، سیاسی) 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 30 دی 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اخلاق اجتماعی,تهمت,نکوهش,قدرت,زورگویی, ساعت 14:15 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

  وَ قَالَ ع لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ 

 و درود خدا بر او، فرمود: انسان شکيبا، پيروزی را از دست نمی‌دهد، هر چند زمان آن طولانی شود.  
(اخلاقی، سياسی)

 

 
 
 
 

وَ قَالَ ع الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ- وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ- إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ 

 

 و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که از کار مردمی خشنود باشد، چونان کسی است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلی روی آورد، دو گناه بر عهده او باشد، گناه کردار باطل، و گناه خشنودی به کار باطل.
  (اخلاقی، سياسی)

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در جمعه 27 دی 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,شکیبایی,صبر,پیروزی,زمان,کار باطل,گناه, ساعت 17:21 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ- لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ- وَ يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ- يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ- وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ‏

- إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ- يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ- يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي- يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ- وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ- يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ- وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ- إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً- يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ- إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً- تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ- يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ- وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ- إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ- يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ- إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ- وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ- يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ- وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ- فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ- يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى- يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً- يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ- يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ- وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ- فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ- اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ- يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ‏
وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ- يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ- فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي- وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ قال الرضي- و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام- لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة- و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر

 

و درود خدا بر او، فرمود: (مردی از امام در خواست اندرز کرد.) از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخير می‌اندازد، در دنيا چونان زاهدان، سخن می‌گويد، اما در رفتار همانند دنيا پرستان است، اگر نعمت‌ها به او برسد سير نمی‌شود، و در محروميّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسيد شکر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است. ديگران را پرهيز می‌دهد اما خود پروا ندارد به فرمانبرداری امر می‌کند اما خود فرمان نمی‌برد، نيکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود يکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی‌دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشايند ساخت پافشاری دارد، اگر بيمار شود پشيمان می‌شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی‌هاست در سلامت مغرور و در گرفتاری نا اميد است اگر مصيبتی به او رسد به زاری خدا را می‌خواند. اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روی بر می‌گرداند، نفس به نيروی گمان ناروا، بر او چيرگی دارد، و او با قدرت يقين بر نفس چيره نمی‌گردد. برای ديگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بيش از آنچه که عمل کرده اميدوار است. اگر بی نياز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهيدست گردد، مأيوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چيزی خواهد زياده روی نمايد، چون در برابر شهوت قرار گيرد گناه را بر گزيده، توبه را به تأخير انداز، و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزيند، عبرت آموزی را طرح می‌کند امّا خود عبرت نمی‌گيرد در پند دادن مبالغه می‌کند امّا خود پند پذير نمی‌باشد. سخن بسيار می‌گويد، امّا کردار خوب او اندک است برای دنيای زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا برای آخرت جاويدان آسان می‌گذرد سود را زيان، و زيان را سود می‌پندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست می‌دهد گناه ديگری را بزرگ می‌شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک می‌پندارد، طاعت ديگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می‌داند مردم را سرزنش می‌کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود رياکارانه بر خورد می‌کند خوشگذرانی با سرمايه‌داران را بيشتر از ياد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زيان ديگران حکم می‌کند امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود حکم نخواهد کرد، ديگران را هدايت امّا خود را گمراه می‌کند، ديگران از او اطاعت می‌کنند، و او مخالفت می‌ورزد، حق خود را به تمام می‌گيرد امّا حق ديگران را به کمال نمی‌دهد، از غير خدا می‌ترسد، امّا از پروردگار خود نمی‌ترسد 
می‌گويم: (اگر در نهج البلاغه جز اين حکمت وجود نداشت، همين يک حکمت برای اندرز دادن کافی بود اين سخن، حکمتی رسا، و عامل بينايی انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب انديشه است)
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی) 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً و قد يؤول ذلك على معنى آخر ليس هذا موضع ذكره

 و درود خدا بر او، فرمود: هر کس ما اهل بيت پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنی آماده انواع محروميّت‌ها باشد) 
«اين کلمات را به معانی ديگری تفسير می‌کنند که اينجا جای ذکر آن نيست» 
(اعتقادی، سياسی)




وَ قَالَ ع لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ- وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى- وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ- وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ- وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ- وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ- وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ- وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ- وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ- وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: سرمايه‌ای از عقل سودمندتر نيست، و تنهايی ترسناک‌تر از خودبينی، و عقلی چون دورانديشی، و بزرگواری چون تقوی، و همنشينی چون اخلاق خوش، و ميراثی چون ادب، و رهبری چون توفيق الهی، و تجارتی چون عمل صالح، و سودی چون پاداش الهی، و پارسائی چون پرهيز از شبهات، و زهدی چون بی‌اعتنايی به دنيای حرام، و دانشی چون انديشيدن، و عبادتی چون انجام واجبات، و ايمانی چون حياء و صبر، و خويشاوندی چون فروتنی، و شرافتی چون دانش، و عزّتی چون بردباری، و پشتيبانی مطمئن‌تر از مشورت کردن نيست.
(اخلاقی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ- وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ

 و درود خدا بر او، فرمود: فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن کس که در اجرای حق مدارا نکند، سازشکار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد.
 
(سياسی، اعتقادی)
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع: وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ الْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ- بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ- وَ كَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْهِ- لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ معنى ذلك أن المحنة تغلظ عليه- فتسرع المصائب إليه- و لا يفعل ذلك إلا بالأتقياء الأبرار- و المصطفين الأخيار: و هذا مثل قوله ع:
 
 و درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفّين، يکی از ياران دوست داشتنی امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.) اگر کوهی مرا دوست بدارد، در هم فرو می‌ريزد. (يعنی مصيبت‌ها، به سرعت به سراغ او آيد، که اين سرنوشت در انتظار پرهيزکاران و برگزيدگان خداست، همانند آن در حکمت 112 آمده است)
(اعتقادی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 5 دی 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند سیاسی,اعتقادی,فرمانبردار خدا,حق,سازشکار,آرزو,جنگ صفین, ساعت 11:57 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ- هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ- وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا- فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ- وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ- وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ- وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ- وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ- وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ- وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ- وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى- وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ- - وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ- وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ- وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ- فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: به رگ‌های درونی انسان پاره گوشتی آويخته که شگرف‌ترين اعضای درونی اوست، و آن قلب است، که چيزهايی از حکمت، و چيزهايی متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل اميدی پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدی بر آن چيره شود، تأسّف خوردن آن را از پای در آورد، اگر خشمناک شود کينه‌توزی آن فزونی يابد و آرام نگيرد، اگر به خشنودی دست يابد، خويشتن داری را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشی برسد، دچار غفلت زدگی شود، و اگر مالی به دست آورد، بی‌نيازی آن را به سرکشی کشاند، و اگر مصيبت ناگواری به آن رسد، بی‌صبری رسوايش کند، و اگر به تهيدستی مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگی بی‌تابش کند، ناتوانی آن را از پای درآورد، و اگر زيادی سير شود، سيری آن را زيان رساند، پس هر گونه کند روی برای آن زيانبار، و هر گونه تندروی برای آن فساد آفرين است. 
(علمی)
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا يَلْحَقُ التَّالِي- وَ إِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِي
 
و درود خدا بر او، فرمود: ما تکيه گاه ميانه‌ايم، عقب ماندگان به ما می‌رسند، و پيش تاختگان به ما باز می‌گردند.
(اعتقادی، سياسی)